همه ما، خواهان شادي و رسيدن به اهداف خود هستيم. با اين وجود، اضطراب، خشم، افسردگي و ساير هيجانات ناخوشايند موجب ناراحتي شده و در رضايت و سلامت روابط و ساير اهداف زندگي ما تداخل ايجاد ميكنند. هيجانات نامطلوب و خارج از كنترل نهتنها لذت بردن ما را از زندگي روزمره كاهش مي دهند، بلكه ما را از رسيدن به اهدافمان باز ميدارند. هيجانات خارج از كنترل، همچنين ميتوانند به سلامت ما لطمه بزنند. خشم مداوم و ناشكيبايي، ميتوانند ما را در مقابل گستره متنوعي از مشكلات قلبی عروقي، آسيبپذير سازند. افراد، به لحاظ آسيب پذيري و پاسخ به استرس، تفاوتهاي بسيار باهم دارند .برخي از افراد با تجربه رويدادهاي استرسزاي ملايم، بسيار بيشتر از افرادي كه رويدادهاي استرسزاي شديد را تجربه مي كنند، دچار ناراحتي ميگردند.
هيجانات چه هستند؟
هيجانات احساساتي پيچيده با مؤلفه هايي رواني، جسمي و رفتاري هستند. ما به لحاظ رواني، هيجانات خود را به عنوان مطلوب يا نامطلوب تجربه مي كنيم. چهار هيجان اساسي ما عبارتند از: ترس، خشم، اندوه و لذت يا رضايت (گلمن، 1995). ترس مداوم كه در موقعيت هاي مختلفي تجربه مي شود، تبديل به اضطراب ميگردد، خشم يك احساس قوي از ناخشنودي و خصومت است . اندوه طولاني و بادوام، تبديل به افسردگي مي شود. رضايت هم حالت سلامتي و احساسات خوشايند، فارغ از تجربه ي اضطراب، خشم و افسردگي زياد است.
هوش هيجاني
درست به همان صورتي كه افراد از نظر هوش عمومي با همديگر تفاوت دارند، از لحاظ هوش هيجاني هم از يكديگر متفاوت هستند . هوش هيجاني، توانايي درك و مديريت هيجانات فرد است (گلمن، 1995)[1]. هوش بالا و آموزش مناسب، تضميني براي كنترل شما برروي احساساتتان و يا موفقيت در زندگي نخواهد بود. هيجانات شديد و پايين بودن تحمل ناكامي، در صورتي كه به خوبي مديريت نشود، مي تواند به شكست شما بيانجامد. مديريت ضعيف هيجانات، مي تواند مشكلاتي جدي را در روابط ما سبب شود. هوش هيجاني شما، احتمالاً بيش از هوش عمومي، به داشتن زندگي موفق و لذتبخش كمك مي كند. از آنجايي كه هوش هيجاني بيش از آنكه ارثي باشد، اكتسابي است، پس مي تواند بهبود پيدا كند.
پنج توانايي، هوش هيجاني ما را شكل مي دهند، اين توانايي ها عبارتند از: (گلمن، 1995)
- شناخت هيجاناتمان
- مديريت هيجاناتمان
- به رسميت شناختن هيجانات ديگران
- مديريت روابط با ديگران
- برانگيختن خود براي رسيدن به اهدافمان
توانايي نخست، يعني؛ شناخت هيجانات عبارت است از خودآگاهي، درك احساسات اساسي و توانايي نامگذاري هيجانات. شناخت هيجانات همچنين به معناي آگاه بودن از خودگويههاي دروني و افكار خودكار همراه با هيجانات و خلقيات ميباشد.
دومين توانايي، يعني؛ مديريت هيجانات، وابستگي زيادي به شناخت هيجانات، افكار خودكار و خودگويه هاي دروني مان دارد. آموختن مديريت مؤثرتر هيجانات، براي داشتن زندگي موفق، اهميتي اساسي دارد.
مديريت مؤثر هيجانات، عبارت است از:
- تسكين و آرام ساختن خود به هنگام ناراحتي
- اعمال خود كنترلي
- مديريت خشم
- كنترل تكانه ها
- ابراز هيجانات در زمان و مكان مناسب
- اجتناب از اضطراب، خشم و افسردگي مداوم
- اداره كردن ناكامي ها و مشكلات اجتن اب ناپذير زندگي
- جلوگيري از سايه افكندن هيجانات منفي بر روي قضاوت و توانايي حل
- تحمل ناكامي
- پذيرش و ارزش گذاشتن به خودمان
مدیریت موفقیت آمیز هیجانات برای عملکرد روانشناختی بسیار مهم و اساسی است و منجر به سلامت روان افراد میشود (گروس و تامپسون ، 2007). علاوه بر این، تنظیم هیجانات یک فرایند تشخیصی محسوب میشود (کرینگ و سلون، 2010) که پیشبینی کننده تشخیصهای مختلف روانی در بزرگسالان است (آلداوو، نولن هوکسما،و شوایزر، 2010). مدیریت هیجان در بزرگسالی کمتر مورد بررسی قرار میگیرد، حتی با وجود علائم اضطراب و افسردگی که به علت مهارت نداشتن در تنظیم هیجانات در این سن به وجود میآید (کسلر ، برلوند ، دملر ، جین ، و والترس ، 2005). بسیاری از چالشها (به عنوان مثال، تغییر در روابط و ظهور اختلالات روانشناختی) در بزرگسالی مربوط به احساسات است و یا با نقص تنظیم هیجانات ارتباط دارد (آلن و شبر، 2009). مدیریت هیجانات، توانایی بیان احساسات است (گراس و تامسون، 2007). هیجانات را میتوان به روشهای مختلفی مدیریت کرد، از فکر کردن در مورد مشکل به تنهایی تا حل مسئله با دوستان و یا پرت کردن حواس به طور کلی از یک هیجان به خصوص.
پنج گام به سوي هوش هيجاني و كنترل سه گام از هيجانات ناسالم.
به رسميت شناختن هيجانات ديگران، عبارت است از توانايي خواندن و درك احساسات و مقاصد ديگران. همدلي و همدردي، نتيجه توانايي درك احساسات ديگران هستند. مديريت روابط با ديگران، چهارمين بخش از هوش هيجاني است. افرادي كه در اين زمينه، از توانايي خوبي برخوردارند، روابط را در آرامش مديريت كرده، با ديگران رابطه برقرار ميكنند، از جسارت مناسبي برخوردارند، در هنگام بروز تعارضات و مشكلات دوجانبه، ميتوانند درباره راه حلها به گفتگو و مذاكره بپردازند و قادرند با افراد دشوار، كنار بيايند. مديريت روابط تا حد زيادي به شناخت هيجانات، مديريت هيجانات و به رسميت شناختن هيجانات ديگران بستگي دارد. برانگيختن خود براي تحقق اهداف دستيافتني، آخرين بخش از هوش هيجاني است. اين توانايي هوش هيجاني شامل برنامهريزي، پشتكار، به تأخير انداختن ارضاي خواستهها، تحمل ناكامي، مقاومت در مقابل رفتار تكانشي، بهبود يافتن پس از شكستها و موانع زندگي و يافتن رضايت از فعاليتهاي جاري ميباشد .البته، برانگيختن خود براي دستيابي به اهداف، به شناخت و مديريت هيجانات خودمان بستگي دارد.
منشاء هيجانات ما
علت هيجانات ما چيست؟ آن ها از كجا مي آيند؟
مهم ترين عوامل تأثيرگذار بر روي هيجانات و رفتار ما، تفكر و ارزيابي ما از رويدادها و خودگويه هاي دروني ماست. آرايش ژنتيكي خاص شما، فقط تأثيري اندك بر روي گرايش شما به آرام بودن يا هيجاني بودن دارد. تجارب دوران كودكي و حمايت اجتماعي فعلي از جانب نزديكان، به آرامش هيجاني شما كمك مي كند. عوارض جسمي مختلف، بيماري، بي خوابي، تغذيه نامناسب مي توانند شما را به آساني دچار آشفتگي كنند. با اين وجود، در بسياري از ما، اين عوامل تأثيري عمده بر روي سطح رضايت و يا رهايي از قيد اضطراب، خشم و افسردگي ندارند.
آيا هيجانات میتوانند به سلامت ما لطمه بزنند؟
در ميان پزشكان، روانپزشكان و روانشناسان اين امر كاملاً پذيرفته شده است كه رويدادهاي استرسزا، درماندگي هيجاني و ارزيابي ما از رويدادهاي نامطلوب، تأثير اساسي بر روي سلامت ما دارند (گاچل، بلانچارد، 1993؛ انجمن روانپزشکی آمریکا، 1994). عوامل روانشناختي، ميتوانند موجب آغاز و تشديد آسيب جسمي به بدن ما شوند (گلمن، 1995). اين آسيب ميتواند موقتي يا دائمي باشد. با اين وجود، گزارشهاي فراواني در مورد افراد بهبود يافته از انواع بيماريهاي جدي و تغيير وضعيت رواني و حالات هيجاني آنها، وجود دارد.
استرس هيجاني چگونه مي تواند به جسم ما، آسيب برساند؟
استرس هيجاني ميتواند باعث افزايش تنيدگي در عضلات شده و منجر به بهم ساييدن دندانها، سردردهاي تنشي و ساير انواع درد عضلاني شوند. اسپاسمهاي رگهاي خوني در مغز موجب سردردهاي ميگرني ميشوند. آشفتگي هيجاني ميتواند موجب بازداري سيستم ايمني ما و در نتيجه باعث ابتلاي ما به عفونتهاي ويروسي و باكتريايي شود. استرس ميتواند موجب تغييراتي در جداره بيني، گلو، سينوسها و ششها شده و عفونتهاي مكرر يا مزمن را ايجاد كند. انواع مختلفي از بثورات پوستي و ريزش مو، ميتوانند علل روان شناختي داشته باشند. ناراحتي هيجاني ميتواند موجب تحريك معده براي ترشح اسيد فراوان شود كه اين امر باعث ايجاد احساس ترش كردن و ورم معده ميشود. تهوع، استفراغ، اسهال و يبوست در مواردي ناشي از مشكلات هيجاني هستند. كاملاً روشن شده است كه اختلالات خوردن، مانند جوع و بي اشتهايي عصبي، علل روان شناختي دارند.
مديريت هيجانات
برخورد با مشكلات هيجاني، پيش از مشكلات عملي
بيشتر مشكلاتي كه با آنها روبرو هستيم، به دو بخش مشكلات عملي و مشكلات هيجاني، قابل تقسيم هستند. مشكلات عملي، دشواري ها و تعارضاتي هستند كه با ديگران و با دنياي بيرون داريم. نمرات ضعيف، عقب افتادگي اجارة دو ماه خانه و نداشتن كسي براي سپري كردن تعطيلات آخر هفته با او، از اين جمله هستند. مشكلات هيجاني، آشفتگي احساسي و هيجاني در مورد مشكلات عملي است. مشكلات هيجاني عبارتند از اضطراب، خشم، افسردگي، حسادت، احساس گناه شديد، شرم و مسامحه. مهم است كه در ابتدا با آشفتگي هيجاني خود كه مرتبط با مشكلات عملي است برخورد كنيم وسپس با مشكلات عملي مواجه شويم. استرس و فشاري كه ما از زندگي روزمره تجربه ميكنيم از مشكلات عملي و بويژه از آشفتگي هيجاني برانگيخته شده به وسيله اين مشكلات عملي، ناشي مي شوند. پس از آنكه واكنش هيجاني خود را نسبت به اين مشكلات عملي تسكين داده و مديريت نموديم، مي توانيم به طرز مؤثرتري نسبت به حل و فصل اين مشكلات، مبتني بر واقعيت اقدام كنيم. هنگامي كه در رابطه با دشواريهاي اجتناب ناپذير زندگي دچار ناراحتي ميشويد، از خود بپرسيد كداميك از آن مشكلات، عملي و كداميك مشكلات هيجاني مانند اضطراب، ترس، خشم و افسردگي هستند. كساني كه به آساني خشمگين ميشوند، معمولاً داشتن مشكل هيجاني را انكار كرده و بر اين باورند كه فقط مشكل عملي دارند، آنها فكر ميكنند كه رفتار يك فرد ديگر و يا مشكلات دنيا موجب خشم و عصبانيت آنها شده است.
هدفي را در مورد هيجانات خود تعيين كنيد
ميخواهيد به هنگام مواجه شدن با ناكاميها، رويدادهاي استرسزا و افراد دلسرد كننده، چه احساس و رفتاري داشته باشيد؟ در مورد مشكلات عملي متعددي كه با آنها مواجه ميشويد و واكنش هاي هيجاني و رفتاري معمول خود به اين مشكلات، بيانديشيد. احساس و رفتاري را كه در رابطه با اين مشكلات ترجيح ميدهيد، يادداشت نماييد. در اين مورد تصميمگيري كرده و مجموعهاي از اهداف را براي خودتان در مورد شيوههاي احساس و رفتاري كه دوست داريد در مواجهه با اين مشكلات عملي دشوار داشته باشيد، براي خود انتخاب كنيد. يك الگوي نقشي مثبت را براي خودتان تعيين كنيد. در مورد شخصي بيانديشيد كه او را به دليل مديريت مؤثر چالشها و موقعيتهاي استرس زا، بدون دچار شدن به اضطراب، خشم و افسردگي مفرط، تحسين ميكنيد. بههنگام روبرو شدن با يك موقعيت پريشان كننده، از خود بپرسيد كه آن شخص، چگونه بدون آنكه بسيار پريشان شود، چنين موقعيتي را اداره ميكند .
بايدها و حتماًها را با ترجيحات و آرزوها، جايگزين كنيد
ترجيحات و آرزوهاي خود را تا سطح توقع ، بايد و حتماًهاي مطلق، بالا نبريد. هنگامي كه درمييابيد خود را گرفتار بايد و حتماًها كرده ايد، اين بايدها و حتماًها را به آرزو، ترجيح و ميل تبديل كنيد. آرزوها، اميال و ترجيحات محقق نشده ما ، نميتوانند موجب بدبختي ما شوند. با اين وجود، توقعات مطلق (بايدها، نبايدها ، حتماًها)، هنگامي كه با رابطهاي داغ (نكوهش و نفرين، من نميتوانم آن را تحمل كنم، وحشتناك ساختن، من بيارزش هستم و هميشه و هرگز) ميتوانند ما را بيچاره كنند.
(مردم در ابتدا با يك آرزو شروع ميکنند، سپس آن را تبديل به يك توقع ميكنند. با زير سئوال بردن رسا، قوي و مكرر ميتوانند آن را دوباره به يك آرزو تبديل نمايند) اليس، 2001
از زبان هيجاني سرد استفاده كنيد
به هنگام گفتگو با خود و ديگران، بويژه در موقعيت هايي كه ممكن است شما به شدت ناراحت شويد، از زبان هيجاني سرد استفاده كنيد. از به كار گرفتن زبان داغ و داراي بار هيجاني بپرهيزيد، زيرا افكار و زبان شما موجب آشفتگي هيجاني ميشوند. استفاده نادقيق از زبان، يكي از علل تحريف تفكر است(كوري، 1996 ، ص329). زبان ما، تفكر ما را شكل ميدهد. تفكر ما هم زبان ما را شكل ميدهد. زبان و تفكر ما هم شكلدهنده هيجانات و رفتار ما هستند. يك سوء برداشت رايج اين است كه، زبان داغ، پرخاشگرانه و قدرتمندكه با به چالش كشيدن موضوعات، فحش دادن و نكوهش ديگران و جهان همراه است، ضمن تخليه احساسات خشم، از ميزان خشم و عصبانيت ميكاهد. ممكن است شما از ابراز خشم شديد خود، به طور آني، احساس لذت كنيد. اما اين كار در واقع، عمل كردن به افكار داغ بوده و به طور كلي خشم شما را افزايش ميدهد. هم ابراز خشم و هم به دوش كشيدن خشم ابراز نشده، موجب بروز مشكلات قلبي – عروقي ميشوند.
سرگرمي، تفريح و تنوع
به منظور فاصله گرفتن از آنچه كه موجب ناراحتي شما شده است، به فعاليتي لذتبخش بپردازيد. اما از تلههاي تفريحي زيانبار مانند پرخوري ، سيگار كشيدن، روي آوردن به الكل، و مصرف داروهاي( تفريحي) و پرداختن به ساير فعاليتهايي كه زيانبار شناخته ميشوند، برحذر باشيد.
سرگرمي، تفريح و تنوع، تسكيني مفيد اما موقتي فراهم میآورند. تفريح و سرگرمي به شما كمك ميكنند تا احساس بهتري پيدا كنيد نه اينكه بهتر شويد. براي دستيابي به تسكين پايدارتر، بايدها و رابطهاي داغ خود را تغيير دهيد.
تنفس عميق و آرميدگي عضلاني پيشرونده را تمرين كنيد
باورها و خودگويههاي غيرمنطقي خود را شناسايي كنيد، آنها را زير سئوال برده و ريشه كن كنيد
تفاوت ميان باورهاي منطقي و غير منطقي در چيست؟ به طور كلي، باورها و خودگويه هاي غيرمنطقي مخرب هستند (کوری،1996؛ نتینگهام، 1994).
سوالاتي براي شناسايي باورها و خودگويه هاي غيرمنطقي
- من درباره خودم به خودم چه مي گويم؟
- من درباره ديگران به خودم چه مي گويم؟
- من درباره رويدادها يا موقعيت هاي ناخوشايند به خودم چه مي گويم؟٭
- آيا من از سه بايد عمده و حتماهاي مطلق استفاده مي كنم؟
- آيا من از هيچكدام از رابط هاي داغ استفاده مي كنم؟
- من به خودم چه مي گويم؟
- افكار من چه هستند؟
- هم اكنون در ذهن من چه مي گذرد؟
- اين موقعيت در مورد آينده من چه مي گويد؟
- اين موقعيت در مورد تحصيلات، ازدواج، فرزندان، شغل و يا جايگاه من چه مي گويد؟
- چرا فكر كردن درباره رويدادي كه قرار است در هفته آينده در شركت رخ دهد، موجب احساس افسردگي در من مي شود؟
- هنگامي كه آن موقعيت را تجربه مي كردم، در ذهن من چه مي گذشت؟
- هنگامي كه من در آن موقعيت بد قرار داشتم چه چيزهايي در ذهن من مي گذشت؟
- من نگران چه هستم؟
- من در مورد چه چيزي مضطرب، خشمگين يا افسرده هستم؟
- سه مورد از چيزهايي كه من با گفتن آنها به خودم باعث ناراحتي ام مي شوند، چه چيزهايي هستند؟
- آيا من ترجيحات و آرزوهاي خودم را تا حد بايدها و نبايدهاي مطلق، بالا مي برم؟
- آيا من توقع دارم كه دنيا جاي راحتي باشد؟
- آيا من توقع دارم كه دنيا خود را با نيازهاي من هماهنگ كند و يا زندگي در آن راحت و آسان باشد؟
- آيا من توقع دارم كه دقيقا همان چيزي را كه مي خواهم به دست بياورم؟
سه بايد عمده، حتماهاي مطلق و پنج رابط داغ، بهترين نشانه ه ا براي شناسايي باورها و خودگويه هاي غيرمنطقي شما هستند.
زير سوال بردن و ريشه كن كردن باورها و خودگویه های غيرمنطقي
پس از شناسايي باورها و خودگويه هاي غيرمنطقي، هدف شما عبارت است از: زير سوال بردن، به چالش كشيدن، ريشه كن كردن و پاسخ دادن نيرومند به آنها. باورها و خودگويههاي غيرمنطقي قديمي را با باورهاي منطقي كه منجر به موفقيت و كاهش اضطراب، خشم و افسردگي مي شوند، جايگزين نماييد. از آنجايي كه برخي از رويدادها و موقعيتهاي ناخوشايند پيشبيني شده يا گذشته، موجب برانگيختن باورها و خودگويههاي غيرمنطقي ميشوند، زمان زير سوال بردن اين باورها و خودگويههاي غير منطقي هنگامي است كه اين رويدادهاي ناخوشايند، شما را ناراحت كردهاند. درمانگران، چهار راهبرد اساسي را براي زير سوال بردن و به چالش كشيدن باورهاي غيرمنطقي به مراجعان میآموزند (بيل ، كپك و دي گيسپ، 1996).
چهار راهبرد براي زير سوال بردن و ريشه كن نمودن باورها و خودگويه هاي غيرمنطقي
- راهبرد منطقي:
آيا باورها و خودگويه ها معقول، مناسب و منطقي هستند؟
- راهبرد مبتني بر واقعيت:
آيا باورها و خودگويه ها بر شواهد و مشاهدات واقعي مبتني هستند؟٭
- راهبرد مفيد:
آيا باورها و خودگويه ها كمك كننده، مفيد و براي تحقق اهداف من، عملي هستند؟
- راهبرد جايگزين منطقي:
آيا باورها و خودگويههاي منطقيِ ديگري به عنوان جايگزين وجود دارند؟
هدف شما عبارت است از: متقاعد كردن خود به شيوه اي مستحكم و عميق كه باورها و خودگويههاي خاصي كه باعث مي شوند شما احساس ناراحتي پيدا كنيد، منطقي نبوده و مبتني بر واقعيت و فايده نيستند و يا اينكه باورها و خودگويه هايي منطقي به عنوان جايگزين اين باورهاي غيرمنطقي وجود دارند . براي متقاعد كردن خود، شما بايد گفتگويي نيرومند با خود داشته و خودگويه هاي غيرمنطقي خود را قاطعانه پاسخ دهيد. قاطعانه با خود به مباحثه بپردازيد. در سكوت و يا با صداي بلند استدلال بياوريد و باورهاي غيرمنطقي را زير سوال برده و به چالش بكشيد.
عبارتها و سوالات زير سؤال بردن، براي ريشه كن كردن باورها و خودگويه هاي غيرمنطقي
آيا باورها و خودگويه هاي من در مورد اين موقعيت معقول، مناسب و منطقي هستند؟
چنانچه آن باورها و خودگويه ها به فرد ديگري تعلق داشتند، آيا از نظر من معقول بودند؟ در كجا نوشته شده و يا مستند شده است كه اين باورها و خودگويه ها با معني هستند؟
آيا فردي معقول و منطقي چنين باورهايي دارد؟
آيا باور اين موضوع كه فلان چيز هميشه به اين صورت خواهد ماند و تغيير نخواهد يافت معقول است؟
آيا منطقي است كه باور داشته باشم من يا هر فرد ديگري به دليل شكست در رابطه كاملاً شكست خورده هستيم؟
تاثيرات زير سوال بردن:
هيجانات و رفتارهاي جديد
زير سوال بردن و ريشه كن نمودن موفقيت آميز باورها و خودگويه هایي غيرمنطقي،
موجب كاهش هيجانات ناخوشايند اضطراب، خشم و افسردگي مي شود. باورهاي
منطقي، منجر به هيجانات سالم تر، رضايت بيشتر، سازگاري بهتر
و افزايش
توانايي براي تحقق اهداف میگردد.
مقالات زیادی وجود دارند که نشان میدهند افراد
سالخورده انگیزه بیشتری برای مدیریت هیجانات منفی دارند و به طور موثری این کار را
انجام میدهند (کارستنسن، 1992، 1995). مدیریت و تنظیم هیجان به نتایج مثبتی منجر
میشوند، به زبان سادهتر باعث تجربههای احساسی منفی کمتر و تجارب احساسی مثبت
بیشتر میشوند. به همین دلیل، افراد مسنتر تنظیم و کنترل بهتر بر احساسات خود را
گزارش می دهند (لاوتون، کلبان، راجاگوپال و دین، 1992، گراس و دیگران، 1997) و همچنین
در مورد تجربه احساسات منفیشان مدت زمان کمتر و کوتاهتری را گزارش میدهند
(کارستنسن، پاسوپاثی، میر و نسلرود، 2000)، و عصبانیت و واکنش تند کمتری را در پاسخ
به موقعیتهای سخت بین فردی گزارش دادند (بردیت، فینگرمن،2003). علاوهبراین، در تعاملهای
زناشویی، زوجهای مسنتر در موقعیت های درگیری، هیجانات منفی کمتری را نشان میدهند
(لونسن، کارستنسن، فریسن، و اکمن، 1991). همه اینها نشان دهنده این است که هوش
هیجانی به مرور زمان و با تجربیات بیشتر میتواند افزایش پیدا کند.
[1] هوش هيجاني رابطه نزديكي با عقل، بينش و قضاوت دارد. هوش اجتماعي شامل درك هيجانات و رفتار ديگران و مديريت روابط ميباشد.
از کارگاهی که در قم برگزار کردید خیلی سپاسگزارم. بسیار مفید بود
من در کارگاه البرز حضور داشتم، کارگاه خوبی بود اگر لطف کنید برای فرزندان ما در حوزه ازدواج هم کارگاه بگذارید خوشحال می شوم